English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (451 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spaced armor U دو پوسته کردن زره برای تقویت ان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cyaniding U عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
banjo axle U پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
exfoliation U پوسته پوسته شدن لایههای بتن یا سنگ در اثر حرارت محیط همجوار
iron boot U کفش اهنی تمرینی برای تقویت عضله پا
hydroponics U رشد ونمو گیاهان درابهای مغذی برای تقویت ان
knee flexion and extension machine U دستگاه بدن سازی برای تقویت عضلات ساق پا
swing bar U اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bell U اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
core binder U ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
flaking U جرقه پوسته پوسته شدن
flake U جرقه پوسته پوسته شدن
flaked U جرقه پوسته پوسته شدن
pelliculate U پوسته پوسته شامه دار
slough U پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
scabs U پوسته پوسته شدن
desquamate U پوسته پوسته شدن
scab U پوسته پوسته شدن
scabrous U زبر پوسته پوسته
exfoliate U پوسته پوسته شدن
undergird U تقویت کردن
sustain U تقویت کردن
truss U تقویت کردن
augments U تقویت کردن
magnified U تقویت کردن
trussing U تقویت کردن
trusses U تقویت کردن
trussed U تقویت کردن
rallied U تقویت کردن
amplifying U تقویت کردن
rally U تقویت کردن
reinforces U تقویت کردن
rallies U تقویت کردن
sustained U تقویت کردن
magnifying U تقویت کردن
corroborate U تقویت کردن
corroborated U تقویت کردن
corroborates U تقویت کردن
corroborating U تقویت کردن
edified U تقویت کردن
amplified U تقویت کردن
edify U تقویت کردن
intensifying U تقویت کردن
intensify U تقویت کردن
sustains U تقویت کردن
reinforce U تقویت کردن
magnifies U تقویت کردن
armor U تقویت کردن
magnify U تقویت کردن
augmentation U تقویت کردن
intensified U تقویت کردن
intensifies U تقویت کردن
edifies U تقویت کردن
augment U تقویت کردن
relayed U تقویت کردن
relay U تقویت کردن
relays U تقویت کردن
amplifies U تقویت کردن
amplify U تقویت کردن
augmented U تقویت کردن
bolster U تقویت کردن
bolstered U تقویت کردن
bolsters U تقویت کردن
reenforce U از نو تقویت کردن
augmenting U تقویت کردن
shelling U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
back up U تقویت کردن تقویتی
backs U پشت را تقویت کردن
to re establish ons's health U تقویت مزاج کردن
back U پشت را تقویت کردن
invigorate U تقویت روحی کردن
to establish one's health U تقویت مزاج کردن
back-up U تقویت کردن تقویتی
strengthens U قوی کردن تقویت دادن
strengthened U تقویت یافتن تحکیم کردن
fuelling U تقویت سوخت گیری کردن
fuels U تقویت سوخت گیری کردن
fuel U تقویت سوخت گیری کردن
strengthens U تقویت یافتن تحکیم کردن
encourage U تقویت کردن پیش بردن
encouraged U تقویت کردن پیش بردن
encourages U تقویت کردن پیش بردن
strengthened U قوی کردن تقویت دادن
strengthen U تقویت یافتن تحکیم کردن
strengthen U قوی کردن تقویت دادن
fueled U تقویت سوخت گیری کردن
fuelled U تقویت سوخت گیری کردن
invigorate U پر زور کردن تقویت شدن
upgraded U پیشرفت دادن تقویت کردن
upgrades U پیشرفت دادن تقویت کردن
upgrading U پیشرفت دادن تقویت کردن
upgrade U پیشرفت دادن تقویت کردن
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
fortifying U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortify U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
beefed up U شکوه وشکایت کردن تقویت کردن
beef U شکوه وشکایت کردن تقویت کردن
buddy system U سیستم گماشتن هم خرج برای سربازان سیستم تقویت روحیه با گماشتن همرزم
reinforcing U در حال تقویت کردن یک یکان دیگر
refreshed U نیروی تازه دادن تقویت کردن
refresh U نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshes U نیروی تازه دادن تقویت کردن
latensify U بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
prestress U باسیم ومیله اهن تقویت کردن
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
uphold U تقویت کردن تایید کردن
augments U اضافه کردن تقویت کردن
augment U اضافه کردن تقویت کردن
augmented U اضافه کردن تقویت کردن
upholds U تقویت کردن تایید کردن
fort U سنگربندی کردن تقویت کردن
augmenting U اضافه کردن تقویت کردن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
radar picket U ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
telephone repeater U دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
wythe U پوسته
testa U پوسته
crust U پوسته
flaky U پوسته پوسته
shelling U پوسته
cod U پوسته
patagium U پوسته
cases U پوسته
skinned U پوسته
skinning U پوسته
skins U پوسته
scurf U پوسته
flake U پوسته
flaked U پوسته
flaking U پوسته
membranes U پوسته
membrane U پوسته
dish U پوسته
dishes U پوسته
leprose U پوسته پوسته
skin U پوسته
crusts U پوسته
bushing U پوسته
encrustation U پوسته
encrustations U پوسته
stator U پوسته
chaff U پوسته
case U پوسته
single skinned U یک پوسته
upper crust U پوسته
shuck U پوسته
shelly U پوسته پوسته
incrustation U پوسته
incrustment U پوسته
putamen U پوسته
shell U پوسته
mantles U پوسته
esquillage U پوسته
cryosphere U یخ پوسته
layer U پوسته
membrance U پوسته
layers U پوسته
sludge U پوسته یخ
mantle U پوسته
film U پوسته
filmed U پوسته
shells U پوسته
sleeves U پوسته
sleeve U پوسته
earth crust U پوسته
cortex U پوسته
cortices U پوسته
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
erratic scab U پوسته جوش
skin friction U مقاومت پوسته
oxide skin U پوسته اکسید
encrustations U پوسته بندی
sublevel U زیر پوسته
damp proof membrane U پوسته نمبند
curing membrane U پوسته نگهبان
subsell U زیر پوسته
crust U پوسته زمین
rinded U پوسته دار
crusts U پوسته زمین
acetate film U پوسته استاتی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com